...زندگی زنده موندن ونفس کشیدن نیست..
...زندگی قانون باورهاست....
پس باور کن بیادتم
$$$
از خداوند چیزی را برایت می خواهم
که جز خدا در باور هیچکس نگنجد
$$$
محبت شما چشمه ایست از جنس نور
ارادت من سلامیست از راه دور
$$$
فقط آروم به گوشیت نگاه کن
خواستم
سلام ای نازنین باز نامه دادم...
نمیره قصه عشقت زیادم....
گذاشتی عمرتو پای دل من...
نشستی پای حرفای دل من....
نرنجیدی تو از امروز وفردام.....
نترسیدی که من این سوی دنیام....
منو شرمنده کردی با محبت....
تقدیم به مهربانترینم....
همیشه دوستت دارم...
امیدوارم از خووندن داستان زیر لذت ببرید...
***
فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود.روی نیمکتی چوبی روبروی یک آبنمای سنگی
پیرمرد از دخترک پرسید:
-غمگینی؟
-نه.
-مطمئنی؟
-نه.
-چرا گریه میکنی؟
-دوستام منو دوست ندارن.
-چرا؟
-چون قشنگ نیستم.
-قبلا اینو به تو گفتن؟
-نه.
-ولی تو قشنگترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.
-راست میگی؟
-از ته قلبم آره...
دخترک بلند شد و پیرمرد را بوسید و به طرف دوستانش دوید.شاد شاد... .چند دقیقه بعد پیرمرد اشکهایش را پاک کرد کیفش را باز کرد عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت!!!
اگر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند
اگر به راستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند
…..
اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کمر شکسته ترین بودم
اگر غرور نبود
چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند
و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان
جستجو نمی کردیم
اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم
با اولین خمیازه به خواب می رفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم
اگر خواب حقیقت داشت
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود…
ولی گنج ها شاید
بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگران از سر جوانمردی
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی می مرد…
اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود
همه کافر بودند
و زندگی بی ارزش ترین کالا بود
ترس نبود، زیبایی نبود و خوبی هم شاید
اگر عشق نبود
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…
اگر عشق نبود
اگر کینه نبود
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند
اگر خداوند
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا
آن گاه نمی دانم
به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت؟
سلام دوستان،
امروز یه داستان کوتاه واستون گذاشتم بعدش هم پندش ادامش نوشته شده...
امیدوارم مطالعه کنید و لذت ببرید
مردي در كنار جاده، دكه اي درست كرده بود و در آن ساندويچ مي فروخت. چون گوشش سنگين بود، راديو نداشت. چشمش هم ضعيف بود، بنابراين روزنامه هم نمي خواند. او تابلويي بالاي سر خود گذاشته بود و محاسن ساندويچ هاي خود را شرح داده بود. خودش هم كنار دكه اش مي ايستاد و مردم را به خريدن ساندويچ تشويق مي كرد و مردم هم مي خريدند.
كارش بالا گرفت بنابراين كارش را وسعت بخشيد به طوري كه وقتي پسرش از مدرسه بر مي گشت به او كمك مي كرد. سپس كم كم وضع عوض شد. پسرش گفت: «پدر جان، مگر به اخبار راديو گوش نداده اي؟ اگر وضع پولي كشور به همين منوال ادامه پيدا كند كار همه خراب خواهد شد و شايد يك كسادي عمومي به وجود آيد. بايد خودت را براي اين كسادي آماده كني.»
پدر با خود فكر كرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته و به اخبار راديو گوش مي دهد و روزنامه هم مي خواند، پس حتماً آنچه مي گويد صحيح است. بنابراين كمتر از گذشته، نان و گوشت سفارش مي داد و تابلوي خود را هم پايين آورد و ديگر در كنار دكه خود نمي ايستاد و مردم را به خريد ساندويچ دعوت نمي كرد. فروش او ناگهان شديداً كاهش يافت.
او سپس رو به فرزند خود كرد و گفت: «پسر جان حق با توست. كسادي عمومي شروع شده است.»
آنتوني رابينز يك جمله بسيار خوب در اين باره دارد كه جالب است بدانيد: «انديشه هاي خود را شكل بخشيد وگرنه ديگران انديشه هاي شما را شكل مي دهند. خواسته هاي خود را عملي سازيد وگرنه ديگران براي شما برنامه ريزي مي كنند.»
در واقع آن پدر داشت بهترين راه براي كاسبي را انجام مي داد اما به خاطر افكار پسرش، تصميمش رو عوض كرد و افكار پسر آنقدر روي او تأثير گذاشت كه فراموش كرد كه خودش دارد باعث ورشكستگي اش مي شود و تلقين بحران مالي كشور، باعث شد كه زندگي او عوض شود.
قبل از اينكه ديگران براي ما تصميماتي بگيرند كه بعد ما را پشيمان كند، كمي فكر كنيم و راه درست را انتخاب كنيم و با انتخاب يك هدف درست از زندگي لذت ببريم، چون زندگي مال ماست.
بغض کن اما نبار.دورشو اما نرو.دیر من اما بیا.بی وفایی کن اما فراموشم نکن...
بازم سراغ ما بیاین...باششششه...!؟
دوسه شاگرد که درمکتب گالیله محصل بودند...ودرارسال پیامش یه جهان نیزموثربودند
پشت دیوارکلیساکه درآن روزخمود...حکم یک جایگهی بهرتماشاچی بود
باغم وغصه به دورخودشان جمع شدند...جمله اعضاء تن وچشم ودهان سمع شدند
مدعی گشت یکی ازدوسه شاگرددلیر:...که دراین شعبده بازی چنین زشت وحقیر
هرگز استادنگرددتسلیم،نکندبیم،نه ترمیم...سخن رابه سیاقی که خوش آیندِخطاپیشه ی دژخیم شود
دومی گفت که استادهم احساس کند...جای هرضربه که برپیش وپس آماس کند
باورم نیست که اوجان ببرد...مگراندیشه ی خودرازدل وجان ببرد
شرط بستندمیان شب وروز...دودبرخاست:کلیسا پیروز!
دود،درددل استادنبود!...پرچم ظلم وتبهکاری آن مدعیان بود که سود...ازنادانی مردان وزنان می بردند!!!
موزوی انشاع:عزدواج!
هروقت من یک کارخوب می کنم،مامانم به من می گویدبزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم!تابه حال من پنج تاکارخوب کرده ام ومامانم قول پنج تایش را به من داده است![عجب مامانی!کف مرتب!]حتمن ناسرادین شاه خیلی کارخوب می کرده که مامانش به اندازه ی استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود.[بــــســـیار!:&]ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیردتاآدم بشود!چون بابایمان همیشه می گویدمشکلات انسان راآدم می کند!
درعزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دوطرف باید بهم بخورند!مثلن من وسانازدخترخاله مان خیلی بهم می خوریم.ازلهازفکری هم،دوطرف بایدبهم بخورند،سانازچون سه سالش است هنوزفکرنداردکه به من بخورد!ولی مامانم می گویداین سانازازتوبیشترهالیش می شود.درعزدواج سن وسال اصلن مهم نیست![تکـــــبـــــیر!]
چه بسیارآدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده وچه بسیارآدم های کوچکی که نکشیده شده!مهم اشق است![ووی...الهی...جناب نویسنده شماروموش بخوره!:-*]اگراشق باشددیگرکسی ازشوهرش سکه نمی خواهدودایی علی هم اززندان بیرون می آید.من تاحالاکلی سکه جم کرده ام ومی خواهم همان اول قلکم رابشکنم وهمه اش را به ساناز بدهم تابعدن به زندان نروم!
مهریه وشیربلال[!]هیچ کس راخوشبخت نمی کند.همین خرج های ازافی باعث می شودکه زندگی سخت بشودوسرخرج عروسی،دایی علی باپدرخانومش حرفش بشود.دایی علی می گفت پدرخانومش چترباز بود.خب شاید حقوق چتربازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی رابدهد.البته من وسانازتفافق کرده ایم که به جای شام عروسی چیپس وخلالی نمکی بدهیم.هم ارزانتراست وهم خوشمزه تر.تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!
اگه آدم زن خانه داربگیرخیلی بهتر است وگرنه آدم مجبورمی شودخودش خانه بگیرد.زن ِ دایی علی هم خانه دارنبودودایی علی مجبورشدیک زیرزمینی بگیرد.می گفت چون رهم واجاره بالاست آنهارفته اندپایین.اماخانم دایی علی هم می خواست که بروندبالا.حتمن اززیرزمینی می ترسید.سانازهم از زیرزمینی می ترسد.برای همین هم توی باغچه برایش یک خانه ی درختی درست کردم.اماسانازازآن بالاافتادودستش شکست.ازآن موقه خاله با من قهراست.قهربهترازدعواست.آدم وقتی قهرمی کندبعدآشتی می کندولی اگر دعواکندبعدکتک کاری می کندبعد[بعدکه حسابی سوخت...]خانومش می روددادگاه شکایت می کندبعدمی آیند دایی علی رامی برندزندان!البته زندان آدم رامرد می کند.عزدواج هم آدم رامرد می کند،اماآدم باازدواج مردبشودخیلی بهتر است!.....این بودانشای من.
وقت داريد بخوانيد..... داستان خيلي قشنگ......
مردي صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشيد و راهي خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمين خورد و لباسهايش کثيف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهايش را عوض کرد و دوباره راهي خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمين خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. يک بار ديگر لباسهايش را عوض کرد و راهي خانه خدا شد.
در راه به مسجد، با مردي که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسيد. مرد پاسخ داد: (( من ديدم شما
در راه به مسجد دو بار به زمين افتاديد.))، از اين رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان
تشکر مي کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه مي دهند. همين که به مسجد رسيدند، مرد اول از مرد چراغ
بدست در خواست مي کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداري مي کند.
مرد اول درخواستش را دوبار ديگر تکرار مي کند و مجدداً همان جواب را مي شنود. مرد اول سوال مي کند که چرا او
نمي خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شيطان هستم.)) مرد اول با شنيدن اين جواب جا خورد. شيطان در ادامه توضيح مي دهد:
((من شما را در راه به مسجد ديدم و اين من بودم که باعث زمين خوردن شما شدم.)) وقتي شما به خانه رفتيد، خودتان را
تميز کرديد و به راهمان به مسجد برگشتيد، خدا همه گناهان شما را بخشيد. من براي بار دوم باعث زمين خوردن شما شدم
و حتي آن هم شما را تشويق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بيشتر به راه مسجد برگشتيد. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد
خانواده ات را بخشيد. من ترسيدم که اگر يک بار ديگر باعث زمين خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را
خواهد بخشيد. بنا براين، من سالم رسيدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.
نتيجه اخلاقي داستان:
کار خيري را که قصد داريد انجام دهيد به تعويق نياندازيد. زيرا هرگز نمي دانيد چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با
سختي هاي در حين تلاش به انجام کار خير دريافت کنيد. پارسائي شما مي تواند خانواده و قوم تان را بطور کلي نجات بخشد.
ستايش خدايي را است بلند مرتبه!
سلام دوستان... یه داستان کوتاه اما زیبا و پر معنی واستون گذاشتم.... امیدوارم خوشتون بیاد:
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبابکشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایهاش درحال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت:«لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالآ باید پودر لباسشویی بهتری بخرد.» همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
هر بار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: «یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!»
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم!»
زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده میکنیم، آنچه میبینیم به درجه شفافیت پنجرهای که از آن مشغول نگاه کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به جای قضاوت کردن فردی که میبینیم در پی دیدن جنبههای مثبت او باشیم؟
ULTRAISO یک ابزار ساخت ، ویرایش و تبدیل سی دی و دی وی دی ها به IMAGE فایل ها می باشد و همچنین قابلیت BOOTABLE کردن آنها را هم دارد .این نرم افزار این قابلیت را هم دارد که به طور مستقیم فایل ISO را از روی سی دی ، دی وی دی و یا هارد دیسک شما بسازد . در این قسمت به برخی از مهمترن قابلیت های این نرم افزار اشاره می نماییم :
• قابلیت ساخت ISO فایل از روی هارد دیسک و CD-ROM
• استخراج کردن فایل ها از حالت ISO و دیگر فرمت ها
• ساخت فایل های BOOTABLE ISO
• ساخت و ویرایش IMAGE فایل های صوتی
• قابلیت ویرایش فایل های فایل های IMAGE
• قابلیت تبدیل انواع IMAGE ها به یکدیگر
• پشتیبانی کردن از تمامی فایل های IMAGE از قبیل :.ISO, .BIN, .IMG, .CIF, .NRG, .BWI
• قابلیت بهینه سازی ساختار IMAGE های ISO برای کم کردن حجم آنها
• و...
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
نماهنگی دلنشین با صدای خواننده جوان و آینده دار این سرزمین، سالار عقیلی «در قدمت سر بنهم تا که بیایی/دل برده ای از دست من جانا کجایی/بیا ای نسیم آرزو برای دلم قصه بگو از خاک کویش/که من بیقرارم کوه به کوه در جستجویش». به مدت3:55
در قسمت اول این مطلب به نقش برخی ویتامین ها در سلامت مو و پیشگیری از سفید شدن آن پرداختیم و در قسمت دوم نقش اسیدآمینه ها و مواد معدنی را در سلامت مو و پیشگیری از سفید شدن آن مورد بررسی قرار می دهیم. یک رژیم غذایی خوب حاوی مقادیر کافی از ویتامین ها، مواد معدنی و اسیدهای آمینه است که می تواند به رشد موی سالم کمک کند. اسیدآمینه های خاصی وجود دارند
...........
هم ترین اسیدآمینه ها در حفظ و تولید موی سالم عبارتند از: متیونین.......
آیا می دانید ؟؟؟
آیا میدانید که در برج ایفل 2 میلیون و نیم پیچ بکار رفته است ؟
آیا میدانید که همه نوزادان میگو نر متولد میشوند و بعد از چند هفته بخشی از آنها به ماده تبدیل میشوند ؟
آیا میدانید که هشت پا با وجود داشتن بدنی بزرگ میتواند از سوراخی به قطر 5 سانتی متر عبور کند ؟
آیا میدانید که طول رگهای بدن انسان 560هزار کیلومتر است ؟
آیا میدانید که یک قطره آب دارای 100 میلیارد اتم است ؟
آیا میدانید که تعداد افرادی که سالانه از نیش زنبور میمیرند بیشتر از کسانی است که سالانه از نیش مار میمیرند ؟
آیا میدانید که فیل بالغ در روز بطور متوسط 220 کیلوگرم غذا و 20 لیتر آب مصرف میکند ؟
آیا میدانید که تنها موجودی که میتواند به پشت بخوابد ، انسان است ؟
آیا میدانید که اگر زنی به کوررنگی مبتلا باشد ، فرزندان پسر او کوررنگ میشوند ؟
آیا میدانید که کوههای آلپ هر سال حدود 1 سانتی متر بلند میشوند ؟
آیا میدانید که چشم سالم انسان میتواند 10 میلیون رنگ مختلف را ببیند و آنها را از یکدیگر تمییز دهد ؟
آیا میدانید که خورشید روزانه معادل 126 هزار میلیارد اسب بخار انرژی به زمین میفرستد ؟
آیا میدانید که حس بویایی انسان قادر به دریافت و تشخیص 10 هزار بوی متفاوت است ؟
آیا میدانید که وزن یک کوه یخی 20 میلیون تن است ؟
پس حالا بدون!!!
امروزه مصرف انرژی در صنعت برق رو به افزایش است و اثرات مخربی بر روی سلامتی و ایمنی انسان داشته است. تاثیرات میدانهای الکتریکی و مغناطیسی بر روی سلامت و بهداشت انسان از مضرات این صنعت میباشد. ما در زندگی روزمره در محیط کار و خانه و مدرسه در معرض میدان الکتریکی و مغناطیسی هستیم. میدانهای مغناطیسی و الکتریکی به وسیله خطوط نیرو، سیمهای الکتریکی و تجهیزات الکتریکی تولید می شود و خطوط نامرئی نیرو هستند که در اطراف هر وسیله وجود دارند و قدرت آن با افزایش ولتاژ افزایش مییابد. میدان الکترومغناطیسی از وسایل برقی مثل کامپیوتر شخصی، فر برقی، تلویزیون، یخچال و غیره و نیز خطوط انتقال نیروی برق با ولتاژ زیاد حاصل می شود. میدان الکترومغناطیسی بر روی سیستمهای عصبی و رشد و تکامل و ترمیم سلولها اختلالاتی ایجاد میکند و موجب پیدایش امراض ناشناخته مانند انواع سرطانها، طومورهای مغزی و ناباروری در انسان میشود همچنین افرادی که به دفعات و به مدت طولانی در معرض چنین میدانهایی قرار میگیرند و نیز افراد شاغل در صنایع برق و تلفن، تعمیرکاران تلویزیون و جوشکاران آسیب پذیرتر میباشندپس باید با نصب دستگاههای کنترل سرطانزایی در محیط کار و شناسایی منابع تولید الکترومغناطیسی، رعایت نکات ایمنی در محیط کار و در صورت امکان استفاده از تجهیزاتی که دارای حداقل میزان انتشار امواج الکترومغناطیسی است محیطی مناسب برای کار و فعالیت ایجاد نماییم.
با دانلود این کتاب استاد آشپزی بشید.
زبان: فارسی نوع فایل: PDF تعداد صفحات: 64
حجم کتاب: 1.76 مگابایت
فایل دانلود را در ادامه مطلب ببینید
سلام چندتا آهنگ بی کلام براتون گذاشتم.دانلود کنید حالشو ببرین.
برای دانلود به ادامه مطلب بروید.